شرب زرکشیده
ادبی،ورزشی،مطالب جالب
جوانی چند روز قبل از عروسی آبله سختی گرفت و بستری شد... نامزد وی به عیادتش رفت و در میان صحبتهایش از درد چشم خود نالد بیماری زن شدت گرفت و آبله تمام صورتش را پوشاند...مرد جوان عصازنان به عیادت نامزدش می رفت و از درد چشم مینالید.موعد عروسی فرا رسید زن نگران صورت خود که آبله آنرا از شکل انداخته بود وشوهراو هم کور شده بود مردم میگفتند چه خوب عروس نازیبا همان بهتر که شوهرش نابینا باشد... 20 سال بعد از ازدواج زن از دنیا رفت،مرد عصایش را کنار گذاشت و چشمانش را گشود... همه تعجب کردند... مرد گفت: من کاری جز شرط عشق را به جا نیاوردم. نظرات شما عزیزان:
آزاد شو از بند خویش
زنجیر را باور نکن اکنون زمان زندگیست تاخیر را باور نکن حرف از هیاهو کم بزن از آشتی ها دم بزن از دشمنی پرهیز کن شمشیر را باور نکن خود را ضعیف و کم ندان تنها در این عالم ندان تو شاهکار خالقی تحقیر را باور مکن بر روی بوم زندگی هر چه می خواهی بکش زیبا و زشتش پای توست تصویر را باور نکن تصویر اگر زیبا نبود نقاش خوبی نیستی از نو دوباره رسم کن تقدیر را باور نکن خالق تو را شاد آفرید آزاد آزاد آفرید پرواز کن تا آرزو زنجیر را باور نکن با سلام مطالبتون بسیار خوب بود.خوشحال میشوم به من هم سر بزنید... توفیق رفیق راهتان
درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان
|
||||||||||||||||||||||||||
|