شرب زرکشیده
ادبی،ورزشی،مطالب جالب
شنبه 5 اسفند 1391برچسب:, :: 9:34 :: نويسنده : محمد
من عاشق علی کریمی هستم.این اعجوبه علاوه بر جادوی بینظیرش در فوتبال که اورا به یکی از بهترینهای تاریخ فوتبال آسیا تبدیل کرده، در دستگیری از مستمندان وامورات خیر ومردم داری وبرخورد فوقالعاده فروتنانه با مردم از همه افراد مشهور جامعه پیشروتر است. این کارهای خیر در نهان است که خداوند محبت اورا در قلب مردم انداخته است.
این متن از روی گفته های یکی از دوستان کریمی تنظیم شده. هر چند شاید شماره 8 پرسپولیس دوست نداشته باشد که کسی این متن را بخواند اما ننوشتن از کاری که او کرده هم درست به نظر نمی رسد: سریع کنار زد و سراغ پیرزن رفت. طفلک نای حرف زدن نداشت. نه پول می خواست نه کمک؛ فکر کنم از حال رفته بود. به او کمک کردیم که از جایش بلند شود. نایلون داروهایش کمی آن طرف تر افتاده بود. علی [کریمی] داروهایش را به او داد و با اصرار سوارش کرد که به خانه اش برساند. از انتخاب" پنج شنبه 3 اسفند 1391برچسب:, :: 13:8 :: نويسنده : محمد
مسئولین یک مؤسسه خیریه متوجه شدند که وکیل پولداری در شهرشان زندگی میکند و تا کنون حتی یک ریال هم به خیریه کمک نکرده است. پس یکی از افرادشان را نزد اوفرستادند.. مسئول خیریه: آقای وکیل ما در مورد شما تحقیق کردیم و متوجه شدیم که الحمدالله از درآمد بسیار خوبی برخوردارید ولی تا کنون هیچ کمکی به خیریه نکردهاید.نمیخواهید در این امر خیر شرکت کنید؟ وکیل: آیا شما در تحقیقاتی که در مورد من کردید متوجه شدید که مادرم بعد از یک بیماری طولانی سه ساله، هفته پیش درگذشت و در طول آن سه سال، حقوق بازنشستگیاش کفاف مخارج سنگین درمانش را نمیکرد؟ زود قضاوت کردید؟ مسئول خیریه: (با کمی شرمندگی) نه، نمیدانستم. خیلی تسلیت میگویم. وکیل: آیا در تحقیقاتی که در مورد من کردید فهمیدید که برادرم در جنگ هر دو پایش را از دست داده و دیگر نمیتواند کار کند و زن و 5 بچه دارد و سالهاست که خانه نشین است و نمیتواند از پس مخارج زندگیش برآید؟زود قضاوت کردید؟ مسئول خیریه: (با شرمندگی بیشتر) نه . نمیدانستم. چه گرفتاری بزرگی ... وکیل: آیا در تحقیقاتتان متوجه شدید که خواهرم سالهاست که در یک بیمارستان روانی است و چون بیمه نیست در تنگنای شدیدی برای تأمین هزینههای درمانش قراردارد؟ زود قضاوت کردید؟ مسئول خیریه که کاملاً شرمنده شده بود گفت: ببخشید. نمیدانستم اینهمه گرفتاریدارید ... وکیل: خوب. حالا وقتی من به اینها یک ریال کمک نکردهام شما چطور انتظار داریدبه خیریه شما کمک کنم؟ باز هم زود قضاوت کردید؟؟؟؟ چهار شنبه 2 اسفند 1391برچسب:, :: 10:7 :: نويسنده : محمد
توی کافی شاپ چهار نفر با هم کـَـل انداخته بودن، واسه هم خالی میبستن! :
|
![]()
|