شرب زرکشیده
ادبی،ورزشی،مطالب جالب
تصویری آشنا برای همه دهه شصتی ها. واقعا یادش بخیر:
دو شنبه 26 فروردين 1392برچسب:, :: 14:28 :: نويسنده : محمد
پیرمرد روی نیمکت نشسته بود و کلاهش را روی سرش کشیده بود و استراحت می کرد. سواری نزدیک شد و از او پرسید: هی پیری! مردم این شهر چه جور آدم هاییند؟ پیرمرد گفت: این جا هم همین طور!
کیا این جمله یادشونه و براشون خاطره انگیزه؟
"بی سرو صدا ، وسایلتونو جمع کنین با صف بیاید برید تو حیاط ، معلمتون نیومده"
منو که برد به دهه شصت وهفتاد. باور کنید همون حس قشنگ رو بازم دریافتم.چقدر بعضی جملات آدمو تکون میده!!!!! شنبه 24 فروردين 1392برچسب:, :: 11:13 :: نويسنده : محمد
سه تا پسر درباره پدرهایشان لاف می زدند: پنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:, :: 13:12 :: نويسنده : محمد
دانشجویی که سال آخر دانشگاه را می گذراند به خاطر پروژه ای که انجام داده بود جایزه اول را گرفت. او در پروژه خود از ۵۰ نفر خواسته بود تا دادخواستی مبنی بر کنترل سخت و یا حذف ماده شیمیایی «دی هیدروژن مونوکسید» توسط دولت را امضا کنند و برای این خواسته خود دلایل زیر را عنوان کرده بود... ۱- مقدار زیاد آن باعث عرق کردن زیاد و استفراغ می شود. یک شنبه 18 فروردين 1392برچسب:, :: 10:10 :: نويسنده : محمد
سالهای بسیار دور پادشاهی زندگی می کرد که وزیری داشت.وزیر همواره می گفت: هر اتفاقی که رخ می دهد به صلاح ماست.
درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان
|
||||||||||||||||||||||||||
|