شرب زرکشیده
ادبی،ورزشی،مطالب جالب
دو شنبه 25 دی 1391برچسب:, :: 14:12 :: نويسنده : محمد
امروز صبح که از خواب بیدار شدی، نگاهت می کردم؛ و امیدوار بودم که با من حرف بزنی، حتی برای چند کلمه، نظرم را بپرسی یا برای اتفاق خوبی که دیروز در زندگی ات افتاد، از من تشکر کنی. اما متوجه شدم که خیلی مشغولی، مشغول انتخاب لباسی که می خواستی بپوشی.وقتی داشتی این طرف و آن طرف می دویدی تا حاضر شوی فکر می کردم چند دقیقه ای وقت داری که بایستی و به من بگویی: سلام؛ اما تو خیلی مشغول بودی....یک بار مجبور شدی منتظر بشوی و برای مدت یک ربع کاری نداشتی جز آنکه روی یک صندلی بنشینی. بعد دیدمت که از جا پریدی. خیال کردم می خواهی با من صحبت کنی؛ اما به طرف تلفن دویدی و در عوض به دوستت تلفن کردی تا از آخرین شایعات باخبر شوی. نظرات شما عزیزان: ahmad
ساعت18:07---27 دی 1391
سلام دوست عزیز.
راستش خیلی وقته وبلاگتون رو میخونم. ولی خوب فکر کنم این اولین یا دومین بار باشه که نظر میدم.از این نظر عذر می خوام. ولی این مطلبه خیلی گرفتم.واسه همین خیلی ازت ممنونم. به خاطر اینکه امروزه پیام های تبلیغاتی زیاد شده ، آدرس وبم رو نمی نویسم تا از این نظر خیالتون راحت بشه. به امید خدا دفعات بعد آدرس وبلاگم رو براتون میذارم.ولی خوب نظرات همه پست ها قفله و اصلا نمیشه نظر داد. باز هم ممنونم.خدانگهدار.
درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان
|
||||||||||||||||||||||||||
|